كنايه هاي درس گيله مرد ادبيات 2
هم اندیشی زبان و ادبیات پارسی
هم اندیشی ادبیات فارسی(رضا رشیدی)
نگارش در تاريخ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, توسط رضا رشیدی

 

کنایه های درس ششم گیله مرد:

باران هنگامه کرده بود: کنایه از بارش شدید باران

درختان کهن به جان یکدیگر افتاده بودند : کنایه از دعوا کردن برخورد نمودن

افسار گسیخته کردن :  کنایه از رها نمودن و با شتاب حرکت کردن

زیر چشمی : کنایه از پنهانی و یواشکی  نگاه کردن

دل پُری داشت : کنایه از کینه داشتن

نیش دار: کنایه از آزار دهنده

از چشم کسی دیدن : کنایه از مقصر دانستن کسی

گوشش به این حرفها  بدهکار نبود : کنایه از بی توجهی و بی اعتنایی

دست بردار نبود:  کنایه از پافشاری ، مداومت و اصرار نمودن

زخم زبان زدن: کنایه از سخنان آزار دهنده گفتن

حساب کهنه پاک کردن : کنایه از تلافی انتقام عقده گشایی

کار این وکیل باشی را می ساخت : کنایه از کشتن و نابودی کسی

در یک چشم به هم زدن : کنایه از مدت بسیار اندک و کوتاه فوراً

حنجره ی کسی را دریدن : کنایه از کشتن

با ناخن چشمهایش را در می آورد: کنایه از شدت شکنجه و آزار

مزه ی این زندگی را چشیده بود: کنایه از تجربه کردن

کارش را بسازد: کنایه از کشتن

چهار چشمی : کنایه از دقت زیاد و مراقبت کامل

پایش بیفتد:  کنایه از فراهم شدن فرصت و موقعیت مناسب

باد دست بردار نبود: کنایه از پافشاری کردن و منصرف نشدن از کاری

راه آزادی و زندگی به روی گیله مرد بسته بود: کنایه از عملی نشدن کار و ممکن و میسر نشدن آن عدم دستیابی به چیزی

دست و پای خود را جمع کرد: کنایه از مواظبت و مراقب شدن و خود را آماده  و مهیا کردن برای کاری

صدای گرفته  و سرما خورده ی مأمور در نفیر باد گم شد : کنایه از شنیده نشدن صدا به گوش نرسیدن صدا

کارَت ساخته است : کنایه از کشته شدن در آستانه ی مرگ قرار گرفتن .

یک اتوبوسو توی جاده لخت کردن : کنایه از غارت و چپاول

در یک چشم به هم زدن : کنایه از مدت بسیار کم

علمدار شده بودی : کنایه از رهبری و فرماندهی می کردی

همه تون رو درو می کردم :  کنایه از کشتن

به درک فرستادن : کنایه از کشتن

یک زبون داشتند به اندازه‌ی کف دست:  کنایه از گستاخی  ،حرافی و زیاد حرف زدن

سر جای خود نشاند : کنایه از فهماندن  ،وادار کردن کسی به سکوت و فعالیت نکردن

لال شدن: کنایه از سکوت کردن، ساکت شدن

محمد ولی دست بردار نبود: کنایه از پافشاری و اصرار در کاری

کهنه کار :کنایه از باتجربه و زرنگ بودن

دل گیله مرد را می خراشاند: کنایه از رنجاندن فراوان شدت آزار و درد و رنج

مزدت را می ذارم کف دستت : کنایه از مجازات کردن

رجز بخوان : کنایه از خود ستایی بکن در اینجا منظور تمسخر و تحقیر محمد ولی

نسلتو ور می دارم: کنایه از کشتن و نابودی خاندان و طایفه کسی

دلم داره  خنک می شه: کنایه از تسکین یافتن آرامش یافتن پس از عقده گشایی و انتقام

دستپاچه شدن : کنایه از شتابزدگی و اضطراب

هفت کفن پوسونده بودی : کنایه از اینکه مدت زیادی از مرگت گذشته بود

قرآن را مهر کردن : کنایه از پیمان بستن  ،قول دادن  ،سوگند خوردن

می خواهم خونتو بخورم : کنایه از کشتن

زبانس باز شد:  کنایه از آغاز سخن گفتن بعد از گرفتگی زبان

 


نظرات شما عزیزان:

نسرین
ساعت19:48---29 دی 1391
خدا خیرتون بده.من کنکوری ام و حسابی به دردم خورد این.

mohamad
ساعت10:05---19 دی 1391
خدا خیرتان بدهد شب امتحان حسابی کمک مان کردید

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: